قالبهای زبانی عامیانه و نابرابری جنسیتی |
نویسنده : مریم مختاری *
زبان به عنوان یک وجه فرهنگی از گذشته تا کنون در بازتولید روابط اجتماعی افراد و نیز تغییر این روابط نقش عمده ای داشته است. زبان گفتاری در بستر زمانی و مکانی خاص بر نگرشها و رفتار انسانها در روابط متقابل با یکدیگر اثر گذارده و با ایجاد شاکله های ذهنی در فرهنگ سازی جامعه تأثیر می گذارد. زبان گفتاری از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت بوده وحتی گاهی کلمات مشابه در جوامع مختلف معانی متفاوتی داراست. خصلت نسبی بودن زبان گفتاری ما را به این سمت رهنمون می سازد که در جامعه ما اصطلاحهای خاصی وجود دارد که معانی را در ذهن شنونده متبادر می سازد و به تبع آن تبدیل به قالبهای زبانی گردیده و به عنوان جزئی از فرهنگ شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. وقتی گفته می شود زبان گفتاری، منظور اصطلاحها، نحوه بیان و محوری بودن آن در بین مردم یک جامعه یا گروه خاص است. با کاربرد این قالبهای زبانی تعبیه شده، شخصیت افراد را می سنجیم.
ضرب المثلها، برخی اشعار و اصطلاحات که در زندگی روزمره مردم در ارتباط با یکدیگر به کار می گیرند، برای افراد ارزشهایی را تداعی می نماید. مثلاً گفته می شود "هرچی تقدیر باشه". این اصطلاح تبدیل به یک قالب زبانی در محاورات گردیده که عموماً ارزش تقدیر گرایی را در جامعه رواج می دهد و اینکه برای هر فرد سرنوشتی معین است، خارج از اراده انسان. چنین ارزشی در بسیاری موارد انفعال را در فرد موجب می شود و به نوبه خود سبب گرایش به سمت خرافات و فالگیری و رمالی جهت پی بردن به این تقدیر می گردد. گاهی اوقات قالبهای زبانی به گونه ای است که تفاوتهایی در میان افراد جامعه بر حسب جنسیت و یا قومیت را نمایان می سازد. چنین قالبهایی سبب کهتری و برتری گروهی نسبت به گروه دیگر می شود. ساختن طنزها و یا الحاق صفتی خاص به قومی از سوی قوم یا قومیتهای دیگر در جامعه سبب ارزشگذاری بر هویت آن قومیت می گردد که بعضاً تضادهای اجتماعی را به بار می آورد. یکی از بارزترین تقسیم بندیهای اجتماعی بر حسب جنس است. بر این اساس زن یا مرد بودن دو صفت می گردد که هر یک از افراد جامعه یکی از ایندو را دارا هستند. آنچه در روابط اجتماعی مسلم گردیده، این است که زمانی که گفته می شود مرد یا زن، تفاوت جنسیتی در اذهان متبادر می شود به گونه ای که هر یک از سیاره ای جداگانه پا به زمین گذارده اند. از همان بدو تولد با گذاردن نام متفاوت بر روی این دو جنس، نگاهی متفاوت به این دو موجود که در حقیقت هر دو انسان هستند می گردد و با این تفاوت سایر تفاوتها شکل می گیرد. تفاوت در رفتار و برخورد با دختر و پسر به شکل گیری دو نوع شخصیت متفاوت منجر می گردد، نه اینکه ایندو شخصیت متفاوتند و باید با آنها متفاوت برخورد کرد. به عبارتی زبانی متفاوت درباره ایندو به کار برده می شود. مثلاً "دختر قشنگم"، "پسر زرنگم"و ...... با ایجاد برخورد های متفاوت نسبت به پسر و دختر در طی تربیت آنها قالبهای زبانی رنگ و بوی جنسیتی به خود می گیرد. به این معنی که به عوض اینکه زن و مرد صرفاً به لحاظ جنسی از یکدیگر متمایز باشند، به لحاظ اجتماعی با یکدیگر متفاوت می گردند. به طوری که برای زن یک سری باید ها و نباید ها تعبیه شده شده و برای مرد باید ها و نباید های دیگر. باید ها و نباید ها به این صورت است که رفتارهای متفاوت سبب شکل گیری روحیات متفاوت می شود. اینکه در ارتباط با دختران به صفاتی چون زیبا بودن، عاطفی بودن و لطافت روحیه و متین و آرام بودن توجه می شود، سبب می گردد تا برای خود او نیز این صفات مهم و اساسی باشند و سعی نماید از این جوانب خود را بالا بکشد و لذا رقابت و تلاش دختران عمدتاً حول محور آن صفاتی است که جامعه آنها را ارزشمند می انگارد. بر این اساس است که دختران بیشتر به زیبایی ظاهر خود توجه دارند و به عوض توجه به افکار و معطوف نمودن خود به امور فکری، وقت خود را صرف اموری مانند زیباتر شدن می نمایند که جامعه به آنها بها داده است. به این ترتیب تفاوت بین دو جنس تفاوتی است که در جریان آموزش و تربیت ایجاد شده و ریشه فرهنگی دارد و نه بیولوژیکی.
علاوه بر تمایزاتی که در قالبهای زبانی گوناگون بین زن و مرد در جامعه ایجاد می شود، گاهی این تفاوتها به شکل نابرابرانه ای در جامعه تولید می شود که سبب شکل گیری تبعیض جنسیتی می گردد. تبعیض جنسیتی به این معناست که عمدتاً قالبهای جنسیتی نوعی باورها و ارزشها را در جامعه رواج می دهد که خمیر مایه آنها جنس فروتر و درجه دو انگاشتن زن در قبال مرد است. چنین قالبهای زبانی جنسیتی در جامعه ما به وفور وجود دارد و در محاورات عمومی و در روابط بین افراد به کار می رود و به ما باورانده اند که چنین ویژگی هایی ذاتی است و نه فرهنگی و ساخته شده دست انسانها. در زندگی اجتماعی یکی از باورها که به صورت عرف در آمده این است که خانه داری و بچه داری از مشاغل مربوط به زن است و با روحیه زن سازگاری دارد و در عوض روحیه مرد متناسب با کار بیرون از خانه است. این باور قالبی که تفاوت بین زن و مرد ایجاد نموده است به سمت نابرابری جنسیتی سوق یافته است و اینکه این کار فروتر بوده و شأن و منزلتی پایین تر دارد. اصطلاحهای عامیانه بسیار زیادی در جامعه وجود داردکه همگی به نوعی سبب نابرابری جنسیتی گردیده اند و یا برخی از ضرب المثلها حاکی از حقیر نمودن جنس زن داشته. از آن جمله می توان به اطلاق کنیز، کلفت به زن و یا وجود صفات منفی مونث برای افراد مانند اینکه فرد بد اخلاق را زن بابا می نامند اشاره نمود. از دیگر نمونه ها خاله زنک، از زن کمتر، "اینهم یک حرف از ننه عروس"، "عاقبت دختر چیه؟ کهنه شویی" و یا ناقص العقل شمردن زن است که در قبال آن صفات مثبت به جنس مذکر اشاره دارد، مانند اینکه گفته می شود:"مرد باش" و یا جوانمرد. همچنین در گفتگو ها پسر بودن ارزش بسیار زیادی نسبت به دختر بودن دارد به طوری که برخی خانواده ها بارها و بارها به امید پسر دار شدن بر تعداد فرزندان خود می افزایند. آنهای که پسر ندارند غالباً حسرتی بر دل دارند.کاربرد چنین اصطلاحهایی سبب می گردد تا ضمن فروتر انگاشتن زن که در بدو تولد تفاوتی با مرد ندارد، زنان به باورهایی غلطی درباره خویش دست یابند و بر رفتارهای آنان اثر گذارده و نهایتاً خود باوری آنان پایین باشد. شاید در بدو امر گفته شود وجود یا رواج چنین قالبهای زبانی به رفتارهای مکررمتفاوتی که از دو جنس دیده شده بر می گردد. اما واقعیت این است که اولاً به دلیل نوع تربیتی که قبلاً شرح داده شد است، زنان رفتارهای گاهاً غیر معقول دارند و ثانیاً در جریان تغییر و تحولات بوجود آمده در جامعه و ورود زنان به عرصه اجتماع این صفات دردسر ساز شده و با ماهیت اجتماعی آنان در تضاد است. در حقیقت با تغییر شرایط اجتماعی و ورود زنان به عرصه های اجتماعی و در دست گیری مشاغل بیرون از خانه، اگر باز هم این قالبهای زبانی کلیشه ای تداوم یابد، مشکلات فراوانی در حوزه روابط خانوادگی و سطح جامعه به وجود می آید. این است که دیده می شود زنان به دلیل نوع وضایف محوله ای که آداب و رسوم غلط به آنها دیکته نموده است گاهاً نمی توانند آنگونه که باید وضایف اجتماعی که با تغییر شرایط اجتماعی بدست آورده اند را به خوبی انجام دهند. همچنین زنی که آداب و رسوم غلط جامعه به زیبایی وی بها داده است نمی تواند از قابلیتهای ذهنی خود به خوبی استفاده نماید و در جامعه تأثیر مثبتی داشته باشد. این است که اگر بخواهیم زنان در مشاغل بیرون از خانه موفق باشند و همچنین از رواج فسادهای جنسی و گسترش بی رویه گرایش زنان به مصرف مواد آرایشی و گسترش روز افزون طلاق در جامعه بکاهیم، می بایست در وهله اول با فرزندانمان برخورد جنسیتی نداشته باشیم و آنان را نه به عنوان دختر یا پسر،بلکه به عنوان انسانهایی که باید برای جامعه و خود مفید باشند تربیت نماییم. از قالبهای جنسیتی شده در روابطمان با بچه های دختر و پسر بپرهیزیم و به آنها یاد دهیم که به عنوان یک انسان با هدف توسعه معرفت خود و مفید و موثر بودن در جامعه، زندگی کنند. * دانشجوی دوره دکتری جامعه شناسی |